ترتوليانو ماکسيمو آفونسو، معلم تاريخ يک مدرسه ي راهنمايي است. او، مردي مطلقه، درگير در رابطه اي تقريبا يک طرفه با يک کارمند بانک، و البته افسرده و مغموم است. روزي يکي از همکارانش به منظور کم کردن افسردگي او، به ترتوليانو پيشنهاد مي کند که فيلمي به خصوص را ببيند. اما ديدن اين فيلم هيچ تأثيري روي شخصيت اصلي داستان نمي گذارد. يک شب، سر و صداهايي عجيب و غريب او را از خواب بيدار مي کند. ترتوليانو به اتاق نشيمن رفته و مي بيند که دستگاه پخش ويديو، در حال پخش دوباره ي همان فيلم است. او که با تعجب و سردرگمي در حال تماشاي ويديو است، مردي دقيقا مشابه خود را مي بيند-مردي مشابه با پنج سال قبل ترتوليانو، با سبيل و صورتي پرتر. او تصميم مي گيرد تا به دنبال همزاد خود بگردد، گرچه مي داند که تصميم چندان عاقلانه اي نيست. با مشخص شدن هويت مرد درون فيلم، چيزي که به عنوان داستاني ماجراجويانه و سرگرم کننده شروع شده بود، به تأملي تاريک درباره ي هويت و شايد، مفروضات عجيب و غريب کلون کردن انسان ها تبديل مي شود.