درباره‌‌ی غربت (سرزمين ديگران)

انسان سفيدپوست غربي، از ابتداي تاريخش، ديگري را به تحقير مي‌نگريست. اصطلاح «بربر» که يونانيان و روميان با پشت‌بند معنايي منفي براي تمدن‌هاي بزرگ شمال آفريقا به‌کار مي‌بردند، ريشه در همين نژادپرستي و ديگري‌هراسي‌اي داشت که تا همين امروز در غرب وجود دارد. آن‌چه يونانيان، بربرها مي‌خواندند، به‌واقع مجموعه‌اي از اقوام ساکن شمال آفريقا بودند با نام «آمازيغ»ها با معناي «آزادمرد». اقوامي با پيشينه‌ي چندهزارساله که نه وحشي بودند و نه آن‌چنان ستيزه‌جو، بلکه اين يونانيان، روميان، ژرمن‌ها، اعراب و ترک‌ها بودند که همواره به اين سرزمين‌ها و مردمانشان حمله کرده و کشتار و غارت راه مي‌انداختند. اين ستيز مدام و خوار و خفيف کردن مردمان اين سرزمين‌ها قرن‌ها ادامه داشت. امپراتوري فرانسه در قرن نوزدهم بر تونس، الجزاير و مراکش تسلط يافت و سال‌هاي متمادي با زور اسلحه و سرنيزه، اين کشورها را تحت استعمار خودش نگه داشت. مراکش يکي از چند سرزمين بازمانده از تمدن آمازيغ‌ها بود که فرانسويان از 1912 دولتي با نام «مراکش فرانسه» را در آن مستقر کردند، که پس‌از جنگ جهاني دوم و در 1956 از پي سال‌ها مبارزات مردمي، منحل شد.کتاب «غربت(سرزمين ديگران)» روايتگر سال‌هاي پس‌از جنگ جهاني دوم و زندگي مردم مراکش تحت استعمار دولت فرانسه و تلاش‌‎شان براي آزادي و استقلال است. غربت، داستانش را از زن زيباروي فرانسوي‌اي آغاز مي‌کند که عاشقيت‌اش با مرد مراکشي، او را پس‌از جنگ دوم جهاني، به اين مستعمره کشانده است. ماتيلد و امين در روزهاي آغاز مبارزه‌ي مردم مراکش وارد اين کشور شده و ده‌سال آغازين زندگي مشترکشان در گيرودار مبارزات استقلال مي‌گذرد. رمان «ليلا سليماني» اما لايه‌هاي بسياري دارد که از روايت تاريخ و جنگ‌هاي استقلال يک کشور و مردمش فراتر رفته است. داستاني پرپيچ‌وخم که زندگي زني فرانسوي را در ميان مردمي نشان مي‌دهد که مي‌خواهند به‌ هر قيمتي شده از زير سيطره‌ي هم‌وطنان اين زن بيرون بيايند! ماتيلد در «غربت»، در اين زمانه‌ي پرآشوب، با حسي سرشار از گم‌گشتگي، از خودش، زادگاهش و سرزمين همسر و خانواده‌ي تازه‌اش جداافتاده، هم‌چون همه‌ي غريبگان در وطن!

آخرین محصولات مشاهده شده