درباره‌‌ی زايش تابلو (فرانقاشي در آغاز دوران مدرن)

تاريخ هنر طي ساليان متمادي مشغول ستايش هنر ايتاليايي و به خاصه هنر فلورانسي بوده است. البته که در درستي و صحّت اين ستايش هيچ شک و شبهه‌اي وجود ندارد و تاريخ‌نگار برجسته‌اي چون فردريک هارت به‌خوبي با جزئي‌نگري کتاب سترگ «تاريخ هنر رنسانس در ايتاليا» را تأليف کرده‌ که نشان مي‌دهد چگونه آن هنرمندان/ صنعتگران مومن به هنر و ايمان مسيحي، بخش بزرگي از فهم ما از هنر و جهان را شکل دادند، امّا يک نکته‌ي اساسي را نبايد از نظر دور داشت که لحظه‌ي طلايي رخداد «نقاشي به مثابه‌ي نقاشي» در جغرافياي ديگري ممکن شده بود. آن اتفاق بزرگي که نقاشي را از آيين‌ها و انحصار ديوارها و سقف‌ها جدا کرد و بر سر «نقاشي»بودن ايستاد، در فلاندر و در کليت خودش جايي دورتر از تمدن هنري ايتالياي رنسانس شکل گرفت. جايي که نقاشي متعلق به يک مکان و يک آئين به نقاشي در معناي «تابلو» بدل شد و با گذر از حصار افسون جهان پيشامدرن، به نقاشي و هنر غرب هويتي داد که تاريخ هنر را براي هميشه دو شقه کرد. کتاب «زايش تابلو: فرانقاشي در آغاز دوران مدرن» تاريخ‌نگاري تحليلي «ويکتور اي. استويکيتسا»، مورخ و پژوهشگر هنر اهل روماني‌ست که دست بر آن مجموعه‌ي وقايع و ماجراهايي گذاشته که نقاشي را به نقاشي بازگردانده و هنر را در رنسانس متأخر به کلي متحول کردند. زايش تابلو با فصل‌بندي بي‌نظيرش و حرکتي که در لايه‌هاي مختلف تاريخ اروپا در قرون شانزده و هفده انجام مي‌دهد و هم‌چنين با استفاده از اسناد، نامه‌ها، نوشته‌هاي فيلسوفان و متفکران برجسته‌ي آن دوران و البته خود نقاشي‌ها، تاريخ هنر را پرابلماتيک کرده و به‌گونه‌اي از نو مفصل‌بندي مي‌کند که خواندنش عيش مدام هر علاقه‌مند واقعي هنر است.

آخرین محصولات مشاهده شده