درباره‌‌ی شرح جامع مثنوي معنوي 5

آهوي را کرد صيادي شکار اندر آخر کردش آن بي زينهار/ آخري را پر ز گاوان و خران حبس آهو کرد چون استمگران/ آهو از وحشت به هر سو مي گريخت او به پيش آن خران شب کاه ريخت/ از مجاعت و اشتها هر گاو و خر کاه را مي خورد خوشتر از شکر/ گاه آهو مي رميد از سو به سو گه ز دود و گرد که مي تافت رو / هرکرا با ضد خود بگذاشتند آن عقوبت را چو مرگ انگاشتند/ تا سليمان گفت که آن هدهد اگر هجر را عذري نگويد معتبر / بکشمش يا خود دهم او را عذاب يک عذاب سخت بيرون از حساب/ هان کدامست آن عذاب اين معتمد در قفس بودن به غير جنس خود/ زين بدن اندر عذابي اي بشر مرغ روحت بسته با جنسي دگر/ روح بازست و طبايع زاغها دارد از زاغان و چغدان داغها / او بمانده در ميانشان زارزار هم چو بوبکري به شهر سبزوار

آخرین محصولات مشاهده شده