در زمان قاجار، ايران بسيار ناتوان گرديد و از بزرگي و جايگاه و آوازه آن بسيار کاسته شد و انگيزه اين بيش از همه يک چيز بود و آن اينکه جهان ديگر شده و کشورها به تکان آمده، ولي ايران به همان حال پيشين خود باز ميماند. ينان خود کاري نمي کردند و ديگران را هم نمي گذاردند. در زمان محمدشاه ميرزا ابوالقاسم قايم مقام وزيرکارداني بود و به شايندگي کارها را پيش مي برد ولي محمد شاه او را کشت و جايش را به حاجي ميرزا آقاسي داد. در زمان ناصرالدين شاه ميرزاتقي خان اميرکبير به پيراستن و آراستن ايران مي کوشيد و... ناصرالدين شاه او را کشت... سپس هم حاجي ميزاحسين خان سپهسالار به کارهايي برخاست... ولي ناصرالدين شاه او را نگه نداشت و مردم نيز ارج او و کارهايش را ندانستند.