درباره‌‌ی ماه‌گرفتگي

«خسوف» يا «ماه گرفتگي» سومين رمان در حماسه گرگ و ميش است که توسط «استفني مير» به نگارش در آمده است. اين داستان زندگي بلا سوان و عشق خون آشام او ، ادوارد کالن است. اين رمان چالش هاي بين بلا و عشق او به ادوارد، دوستي او با ياکوب بلک را روايت مي کند. همراه با معضلات او در پشت سر گذاشتن مرگ و مير هاي مشکوک در يک فضاي وحشت زده در نتيجه حملات خون آشامي مرموز در سياتل. اين کتاب در 7 آگوست 2007 ، با چاپ اوليه يک ميليون نسخه ، منتشر شد و تنها در 24 ساعت اول بيش از 150،000 نسخه فروخته شد. چهارمين کتاب پرفروش سال 2008 بود که در عين حال اقتباس سينمايي از اين رمان در تاريخ 30 ژوئن 2010 صورت گرفت. «ماه گرفتگي» به طور کلي بررسي هاي مثبتي دريافت کرد. منتقدان ضمن تمجيد از مثلث عاشقانه رمان و طرح توطئه دقيق و حساب شده آن، به کاوش آن در مضامين بالغتر از موضوعات قبلي پرداختند. داستان از آنجا آغاز مي شود که سياتل ، واشنگتن در معرض يک رشته قتل سريالي قرار گرفته است. يک خون آشام تازه متولد شده و عطشي غيرقابل کنترل براي خون انسان است تمام شهر را در بر گرفته است. همانطور که ادوارد و بلا از کالج ها درخواست مي کنند ، بلا به ادوارد مي گويد که مي خواهد از دوست خود ، يعقوب بلک ، يک بومي آمريکايي ديدار کند که مانند برخي ديگر از اعضاي قبيله مي تواند تغيير شکل يک گرگ بدهد. ادوارد نگران امنيت بلا است ، اما بلا به او اطمينان مي دهد که نه جيکوب و نه گرگ به او آسيب نمي رسانند. در طي يک ديدار ، يعقوب به بلا گفت که عاشق او است. او مي خواهد او را به جاي ادوارد انتخاب کند. بلا به يعقوب مي گويد او را فقط به عنوان يک دوست مي داند. در همين حال ، آليس کالن ديدگاهي دارد که خون آشام ويکتوريا به شهر ها بازگشته است. ويکتوريا براي انتقام جويي از همسرش ، مرگ جيمز ، به دنبال کشتن بلا است. آليس بلا را براي خواب در خانه کالن مي برد. بلا از گذشته روزالي آگاه مي شود که منجر به تغيير شکل نهايي وي به خون آشام مي شود و اينکه چرا او انسانيت را ارزشمند مي داند. بلا مصمم است که به يک خون آشام تبديل شود ، اما در نهايت موافقت مي کند که در تصميم خود تجديد نظر کند. چند روز بعد ، ادوارد از بلا خواستگاري مي کند. علي رغم بيزاري از ازدواج ، بلا قبول مي کند به شرطي که ادوارد در حالي که هنوز انسان نيست با او عشق بورزد....

آخرین محصولات مشاهده شده