«عزازيل»اولين رمان از مجموعه رمان هاي کارآگاهي تاريخي ارست فاندورين است که توسط بوريس آکونين ، نويسنده روسي نوشته شده است. همانگونه که در پايين خلاصه اي از اين داستان آمده، شما در اين کتاب با رماني سرشار از جنايات مرموز و تعقيب و گريز هاي سازماندهي شده طرف هستيد. همچون داستان هاي بزرگ روسي، رماني پر از حوادث نامحسوس و شخصيت هاي متفاوت. اين رمان در تاريخ 13 مه 1876 مي گذرد. و داستان با يک دانشجو به نام ، پيوتر کوکورين که در پارک عمومي در مقابل يک زن نجيب زاده جوان و زيبا ، اليزاته فون اورت-کولوکولتسوا ، خودکشي مي کند، آغاز مي شود. وصيت نامه او ثروت بزرگ خود را به بخش تازه افتتاح شده مسکو در خانه آستير ، يک شبکه بين المللي مدارس براي پسران يتيم ، که توسط يک نجيب زاده انگليسي ، ليدي آستاير تاسيس شد ، مي سپارد. پرونده خودکشي ظاهرا باز و بسته به کارآگاه 20 ساله بي تجربه اراست فاندورين مي رسد. او با اليزاتا مصاحبه مي کند و بلافاصله عاشق او مي شود. تحقيقات بيشتر نشان مي دهد که کوکورين در حال بازي رولت روسي (در رمان "رولت آمريکايي") با دانشجوي دانشگاه ديگري به نام اختيرتسف بود. فاندورين از Akhtyrtsev دم مي زند ، که او را به سمت زني موي تيره و حسي به نام آماليا بژتسکايا سوق مي دهد که فاندورين او را از تصويري در اتاق کوکورين مي شناسد. او به دنبال Bezhetskaya به خانه اش مي رود ، جايي که او وقت خود را براي بازي با بسياري از مرداني که براي ديدار مي آيند ، مي گذراند. در خانه بزتسکايا ، فاندورين با کنت زوروف ، يک افسر ارتش که به نظر مي رسد آماليا به او علاقه دارد ، ملاقات مي کند و مجددا اختيرتسف را مي بيند. اختيرتسف و فاندورين با هم خانه آماليا را ترک مي کنند تا مشروب بخورند و اختيرتسف به فاندورين فهماند که بازي رولت روسي بين او و کوکورين ايده بژتسکايا بوده است. درست همانطور که به نظر مي رسد رمز و راز خودکشي کوکورين حل شده است ، يک قاتل مرموز چشم سفيد ، اخشتستف را با چاقو کشته و مي کوشد فاندورين را بکشد. مرد چشم سفيد يک کلمه را زمزمه مي کند: " عزازيل ". قتل اختيرتسف توجه زيادي را به آنچه که يک پرونده عادي به نظر مي رسيد جلب مي کند. فاندورين رئيس جديدي به دست مي آورد ، ايوان برلينگ ، کارآگاهي پيچيده و آشنا به تکنيک هاي مدرن تحقيق. برلينگ معتقد است که اين قتل کار يک سازمان تروريستي به نام "عزازيل" است که در مسکو فعاليت مي کند.