درباره‌‌ی نمادهاي اسطوره‌اي روانشناسي زنان

"مستاجر وايلدفل هال" اثر کلاسيک ديگري است از زندگي زنان در انگلستان قديم که اين بار "آن برونته" آن را روايت مي کند. يک زن ناشناخته، ناگهان "مستاجر وايلدفل هال" مي شود که يک عمارت متروک است. صاحب عمارت سال ها خانواده ي ثروتمندي بودند و آن را به عنوان مکاني غير قابل سکونت که در اوايل قرن نوزدهم در دهکده اي آرام و دور افتاده در حومه شمال انگليس واقع شده بود، رها کرده بودند ، هيچ کس نمي دانست که اين زن قرار است بيايد. مردم درباره ي او بسيار کنجکاو هستند. او کيست؟ اصلا اين خانم گراهام که خود را بيوه اي با يک پسر پنج ساله ي پر جنب و جوش به نام آرتور معرفي کرده، چه کاره است؟ اهالي روستا به خارجي ها اعتماد نمي کنند و "وايلدفل هال" ، مکاني دلگير، ترسناک، سرد است و اصلا مناسب زندگي نيست. فقط چند اتاق اين عمارت تعمير شده و معمايي رمزآلود درباره ي اين مکان وجود دارد که بايد حل شود.
"گيلبرت مارکهام" پسر يک کشاورز نجيب زاده ي فقيد است که در همسايگي "هلن گراهام" زندگي مي کند. "گيلبرت مارکهام" کاملا شيفته ي زيبايي ، متانت ، ذکاوت ، خوش اخلاقي "هلن گراهام" شده و آن ها تقريبا هم سن هستند. "گيلبرت مارکهام" براي رفتن به ملاقات "هلن گراهام" اغلب بهانه اي مي تراشد و سرانجام عشق غيرقابل انکار خود را به او ابراز مي کند. اما هلن درخواست او را رد مي کند و احساسات هر دوي آنها جريحه دار مي شود. اما آينده ي اين عشق تب دار چه خواهد بود؟
"مستاجر وايلدفل هال" اثري است فوق العاده از "آن برونته" که به وسيله ي آن هم حقوق خدشه دار شده ي زنان در دوران سخت گذشته را به تصوير مي کشد و همه به جهان ثابت مي کند که به اندازه ي خواهران بزرگترش، نويسنده اي با استعداد است.

آخرین محصولات مشاهده شده