درباره‌‌ی ليلي و مجنون نظامي

ليلي ز فراق شوي بي کام / مي جست ز جا چو گور در دام از رفتنش ار چه سود سنجيد / با اين همه شوي بود رنجيد مي کرد ز بهر شوي فرياد / و آورد نهفته دوست را ياد از محنت دوست موي مي کند / اما به طنين شوي مي کند از دوري دوست ناله مي زد / بر شيون شوي ماله مي زد در هر چه به کاخ و کوي گفتي / اي دوست زدي و شوي گفتي اشک از پي دوست دانه مي کرد / شوي شده را بهانه مي کرد بر شوي ز شيوني که خواندي / در شيوه ي دوست نکته راندي شويش ز برون پوست بودي / مغزش همه دوست دوست بودي رسم عربست کز پس شوي / ننمايد زن به هيچکس روي

آخرین محصولات مشاهده شده