درباره‌‌ی انساني زياده انساني

اين کتاب، هديه ايست به جان هاي آزاده، آن کس که پاسخ معماي رهايي خويش را يافته و براي آن کس که ميخواهد متولد شود. اين کتاب، هديه اي ست به روحي که مي خواهد راديکال باشد. نيچه، جان هاي آزاده را اين گونه معرفي ميکند: "کسي داراي يک جان آزاده است که انديشه او با آنچه که جامعه از او انتظار دارد، متفاوت باشد. در اين صورت جان هاي اسير، او را به اين دليل که سرچشمه اصول آزادانه اش، يا به علت ميل شديد به مطرح شدن است، يا با اخلاقيات دربند آنها همخواني ندارد سرزنش مي کنند. اما در اين جا آن پليدي سخن مي گويد که خود به آن چه مي گويد باور ندارد. در عمق وجود جان آزاده اهميت ندارد که عقايدش درست باشد يا خير. بلکه او کاري بزرگ تر را انجام مي دهد، يعني جدايي از رسوم معمول و عرف جامعه. حتي اهميت ندارد که او در راهش موفق باشد يا نه. زيرا معمولا حقيقت يا جان حقيقت پژوه همراه اوست." حال، از فلسفه درس مي گيرم و در برابر بلنداي با شکوه اين کتاب، و نويسنده ي آن، سکوت اختيار مي کنم. زيرا همان گونه که مي گويند، گاهي تنها با سکوت ميتوان همچون يک فيلسوف، به فلسفه اداي احترام کرد.

"انساني بسيار انساني" (1878) شروع دوره بلوغ نويسندگي فردريش نيچه محسوب مي شود. اثري پيچيده که بسياري از مضامين را کاوش مي کند و فاصله چشمگيري با تفکر قبلي وي دارد. در اينجا نيچه وفاداري اوليه خود با شوپنهاور و واگنر را مي شکند و چارچوب کلي فلسفه خود را پايه گذاري مي کند. بر خلاف بي اعتنايي قبلي نيچه به علم ، اکنون علم را ابزاري براي رد متافيزيک سنتي مي داند. او علم را گامي اساسي در ظهور روح هاي آزاده مي داند که پيشگامان فرهنگي خواهند بود. نيچه در “انساني بسيار انساني” بيان مي کند که اين کتاب يادبود يک بحران است: با اين کتاب من خود را از ذات خود که متعلق به من نبود، رهايي بخشيدم.

آخرین محصولات مشاهده شده