دربارهی خانمچه و مهتابي (نمايشنامه)
تو به حرف هاي من اعتنايي نکردي عزيزم من ميخواستم تو رو از کشيدن تابلوي آخر زندگي منصرف کنم و تو داشتي طناب گره ميزدي، که رفتي روي صندلي. بعد سرتو محاذي حلقه گرفتي و يک لحظه چشم هاتو بستي. دعا که نميخوندي غم کسي رم نداشتي و استغفار! نه! فقط پاشنه پاتو گذاشتي روي لبه صندلي و آهسته فشار دادي، اونقدر فشار دادي که صندلي برگشت و دمر شد. آه... چه ميزان سن بديع، چه منظره هولناکي! تو توي هوا دست و پا ميزدي و من در فاصله دو متري مقابلت ايستاده بودم و نگاهت ميکردم.
كد كالا | 31262 |
انتشارات | قطره |
تاريخ چاپ اول | 1393 |
ابعاد كتاب | 21 × 14 |
زبانها | فارسي |
قطع كتاب | رقعي |
نويسنده | اكبر رادي |
تعداد صفحات | 88 |
نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.