دربارهی شكارچيان سرزمين پرواز
دلم آب گواراي سرد ميخواست؛ فقط و فقط آب. دلم ميخواست چنين شبهايي تمام شود: راه گز كردنها، بيخوابيها، كمينكردنهاي بيسرانجام، همه رنجهاي جسمي و ذهني. همه هل دادنهاي منجنيق فرسوده، كه هم چرخهايش قرچقرچ ميكرد و هم از همه تكههايش صداي غيژغيژ اعصابخردكني بلند ميشد. انگار هر لحظه ممكن بود كه از هم بپاشد، و فكر از هم پاشيدنش ترسي ديگر بود. از دايي ميترسيدم. از اين كه ديگر نتوانيم پروازي شكار كنيم.، ميترسيدم. موجود نامرئي توي دلم منقلب مي شد...
| كد كالا | 42231 |
| انتشارات | قطره |
| تاريخ چاپ اول | 1391 |
| ابعاد كتاب | 21 × 14 |
| زبانها | فارسي |
| قطع كتاب | رقعي |
| نويسنده | مصطفي فلاحيان |
| تعداد صفحات | 208 |
| نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.